کد مطلب:317058
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:257
عباس نامدار
قربان عاشقی كه شهیدان كوی عشق
در روز حشر، رتبه ی او آرزو كنند
عباس نامدار، كه شاهان روزگار
از خاك كوی او، طلب آبرو كنند
سقای آب بود و لب تشنه جان سپرد!
می خواست تا كه آب كوثرش اندر گلو كنند
[ صفحه 152]
دستش فتاد، داد خدا دست خود به وی
آنان كه منكرند، بگو روبرو كنند
گر دست او نه دست خدایی است پس چرا
از شاه تا گدا همه رو سوی او كنند؟!
دربار او چو قبله ی ارباب حاجت است
باب الحوائجش همه جا گفتگو كنند
غلامرضا سازگار (میثم)